- ماش با
- آش ماش
معنی ماش با - جستجوی لغت در جدول جو
- ماش با
- آش ماش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشی که در پختن آن ماست به کار می برند، آش ماست
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، جول، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
نوعی آش که از سرکه یا ترشی دیگر تهیه می شود، آش ترش
خوراکی که در آن سرکه یا آب لیمو می ریزند، آش ترش، آش سرکه
شیفته با خوراکی است ترش
طعامی است ترش: پیش از آن دم که مزعفر شکند همچو گل داغ او چون حبشی بر رخ عاشقبا بود. (ابو اسحاق)
ورم و آماس دموی در پوست بدن
نوعی غربال سیمی با سوراخ های ریز، موبیز
مامیشای سرخ
سریانی تازی گشته آماس خونی آماسی که ماده آن خون است گونه ای فلقمونیا که در صورت حاصل شود ورم دموی: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق. (مثنوی. چا. خاور. دفتر پنجم ص 307) توضیح این بیت در مثنوی چاپ نیکلسون نیامده